از درد خسته بودیم راهی هیچ گشتیم
پیچیده ایم برخود، در شعر بی زبانم
گفتیم دردخودرا باهرکسی نفهمید
شاید بیان نباید میشد غم عیانم
هی غصه خورده بودیم، هی اشک هی مصیبت
رسوا شدیم و ماندیم با زخم ها به جانم
تقدیر تلخ مارا ابلیس هم نمیخواست
هی غصه خوردهرکس فهمید اینچنانم
#نگین_شهباز
https://t.me/joinchat/AAAAAFE-DJNV1GOyLq2bEQ
درد ,غصه ,هی ,خسته ,بودیم ,مارا ,از درد ,خسته بودیم ,درد خسته ,جانمتقدیر تلخ ,تلخ مارا
درباره این سایت